کتاب «یک مسابقه و این همه ماجرا» برگرفته از این حدیث امام رضا(ع) که در برخورد با دیگران خوشرو باش؛ نوشته شده است.
قصه درباره پسرکی است که ناچار است فردا در مسابقه فوتبال حاضر شود اما از طرف دیگر مجبور است با پدر و مادرش به خانه مادربزرگش برود. پسر که از این وضعیت کلافه بود به تندی با مادر و پدرش حرف میزند اما چند ساعت بعد پشیمان میشود...
در بخشی از کتاب «یک مسابقه و این همه ماجرا» میخوانیم: پدرش از بچههایی که شب و روزشان شده بود فوتبال دل خوشی نداشت. خودش گاهگاهی مسابقههای ملی را میدید، اما بیشتر کتاب میخواند، به دیدن قوم و خویشها میرفت و …
مانده بود چه کند! نگفته بود جمعه مسابقه دارند. میترسید پدرش از همان اول مخالفت کند و پیش بچهها سنگ روی یخ بشود. به بچهها قول داده بود. هزارتا نقشه کشید. هزارجور فکر به سرش راه پیدا کرد، اما هیچ راهی برای راضی کردن پدرش پیدا نکرد. چه باید میکرد؟مدرسهها تعطیل بود و نمیتوانست درس و مشق را بهانه کند. خودش را به مریضی میزد؟ نه، نه.هیچ از کدام از حقههایش نمیگرفت!

- وزن کتاب 250 گرم
- نویسنده مصطفی رحماندوست
- تصویر گر فاطمه متاله
- ناشر به نشر
- گروه سنی 7 تا 11 سال
- موضوع خوشرویی،مهربانی به پدر ومادر
- قطع رقعی
- تعداد صفحه 24 صفحه