کتاب گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی داستان ما درباره ی برفی گوسفندی هست که عصبانی بود....توی یه صبح قشنگ برفی و پشمی یه درخت سیب پیدا کردن پر از سیبهای سرخ و آبدار....چشم برفی به یه سیب افتاد و از ته دل اونو خواست اما هرچی بالا پرید نتونست سیبی رو که دوست داره بچینه.برفی فکر کرد شاید سیب خودش بیفته.زیر درخت نشست و منتظرش موند. اما سیب نیافتاد که نیافتاد....چندی که گذشت برفی خوابش برد، وقتی بیدار شد سیب سرجاش نبود، پشمی اونو خورده بود. برفی فریاد زد اون سیب مال من بود. بچه ها به نظر شما چه اتفاقی افتاد؟؟پیشنهاد میدم این داستان رو بخونید....داستان این کتاب دربارهی گوسفندی است که وقتی به خواستههایش نمیرسد عصبانی میشود و از عصبانیت و ناراحتی شاخ در میآورد، دندانهایش از دهانش بیرون میزند، گلها را لگد میکند، اردکها را میترساند، دم گاو را گاز میگیرد و...

- وزن کتاب 300 گرم
- نویسنده ژوزف تئوبالد
- مترجم معصومه انصاریان
- ناشر کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان
- تعداد صفحه 32 صفحه
- گروه سنی 5 تا 9 سال
- قطع خشتی
- موضوع کنترل احساسات