کتاب باب الجواد (۱۰ داستانک درباره ی امام جواد علیهالسلام)اسماعیل فقر شدیدی داشت.توی نداری دست و پا می زد.یکبار پیش امام جواد نشست و سفرۀدلش را بازکرد. شروع کرد ازفقرش حرف زدن.
امام جواد سجاده ای که کنارش بود را کنار زد. یک مشت خاک از زمین برداشت و توی دست اسماعیل ریخت. اسماعیل متعجب شد که امام جواد چرا این کار کرد و اصلا این مشت خاک چه ارزشی دارد؟!
اسماعیل نگاهی دوباره به کفِ دستش انداخت.آنچه می دیدخاک نبود.طلا، را برد بازار و فروخت. شانزده مثقال بود. همۀ مشکلات مالی اش حل شد. باهمان یک مُشت خاک فهمیدچه باب الجوادی است جواد!

- وزن کتاب 128 گرم
- نویسنده محسن نعماء
- تصویر گر اسماعیل چشرخ
- ناشر جمال
- گروه سنی نوجوان وبزرگسال
- تعداد صفحه 128 صفحه
- قطع رقعی
- موضوع داستان های مذهبی ،داستان های نوجوان
0.0 از 5
0
0
0
0